ترس نبودنت93.3.15
سلام فسقلی مامان نمیدونم خوبی یا بد؟نمیدونم جات راحته یانه؟ واست بگم از سفرمون که رفتنمون به خیر گذشت واتفاقی نیوفتاد خداروشکر اونجا هم که بودیم خوب بودی و همه چی آروم از مشهد کلی واست سوغاتی گرفتم کلی لباسای خوشچل موشچل که اصلا وقت ندارم واست عکساشون رو بزارم ان شاالله خونه خودمون که رفتیم اتاقتو چیدم عکس تک تک وسایلت رو میزارم.... جونم واست بگه از ترس ودلهره ای که توی دلمون افتاده ؛ روزای آخر سفرمون من افتادم سر لکه بینی که دنیا روسرم خراب شد ولی هرجور بود تحمل کردم تا برگشتیم ورفتم دکتر و سنو... دکتر گفت متاسفانه جفت اومده پایین و جفت سرراه قرار گرفته که گفت فقط باید استراحت کنم... منم که قبل سفر خونه مامانم بودم...
نویسنده :
˙·٠•●♥اسماء مامانِ فسقل♥●•٠·˙
14:03