یه سالگی وب92.12.7
سلام فرشته کوچولو مامان
خوبی عزیزم؟
امروز یه سال شد که مامان واست وبلاگ درست کرده...پارسال همین روزا بود که یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که توهم واسه فسقلیت وبلاگ درست کن...
منم ازاونجایی که عاشق نی نی ها هستم اینجا شد بهترین جایی که یه عالمه نی نی توش هست.شد بهترین سرگرمی واسه من...
وقتی برگشتم به اولین پست وبلاگم وتمام مطالبم رو خوندم، اونروزا آرزوم بودکه عید سال آینده یعنی امسال شما عشق من توی دلم جوونه زده باشی،ولی حیف نشد که بشه فدات شم...
یعنی بابایی نمیخواد نه اینکه شمارونخواد نه،بهم میگه صبرکن بریم خونه خودمون اون موقع فسقلیم رو دعوت میکنم هرچی ازمن اصرار ازبابایی انکار...
بگدریم خواست خداست دیگه تا خدا نخواد نمیشه..
پروردگارا همیشه همین جوری هوامون رو داشته باشید راضیم به رضای شما خداجونم...
خب مامانم، جونم واست بگه که باز حالوهوای عید اومده.بوی بهارمیاد.
خیابونا شلوغ همه سرگرم خرید کردن هستن...همه درگیرخونه تکونی ودرتدارکات سفره هفت سینشون...
روزهامثل برق وباد میگذره صبح که با بابایی داشتیم صحبت میکردیم بابایی گفت وای امسال هم تموم شد چقدر زود گذشت سال92...واقعا خیلی زود گذشت ..پیرشدیم رفت...
دیگه منم کم کم باید به فکر سفره هفت سینمون باشم هیچ طرح مد نظرم نیست
خداروشکر امسال خونه تکونی ندارم ؛خوش به حالم شده اساس ؛آخه اگه خدا بخواد دو-سه ماه بعد عید خونمون آماده میشه و اسباب کشی داریم دیگه حسش نیست این خونه رو تروتمیز کنم
عزیزِ دلم بابایی رو راضی کن عید سال آینده شمارو داشته باشیم به خدا بگو مهرتوبندازه توی دلش و نی نی بخواد....