دوست مامان 92.6.7
سلام عسلم مامان فدات شه الهی که چقدر ازما دوری عشق من نفسم سه شنبه 92.6.5 دوست دوران دبیرستان و دانشگاه مامان اومد خونمون واسه اولین بار اینقدر دلم براش تنگ شده بود که نگو دوست مامان زهره جونه که شما وقتی بیای باید بهش بگی عمه زهره چون شما عمه نداری منو عمه زهره یه روح بودیم در دو بدن اینقدر ماباهم صمیمی بودیم که نفسمون واسه هم درمیرفت در حدی بود که اگه یه روز همدیگرو نمی دیدیم دیگه غوغایی بود. دوستی ما در حدی بود که توی دانشگاه همه فکر میکردن ما دوقلو هستیم اگه یه روز یکیمون نمیومد دانشگاه استادا ازاون یکی میپرسید اون قولوت کو پس؟ همیشه وهمجا ما باهم بودیم میشد دوسه شب پیش هم میخوابیدیم البت...
نویسنده :
˙·٠•●♥اسماء مامانِ فسقل♥●•٠·˙
15:05