♥مبینا گلی♥ ♥مبینا گلی♥، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

ღ♥دخترک پاییزی من ،مبینا گلی♥ღ

پارک گردی یهویی...92.5.21

1392/7/9 15:04
691 بازدید
اشتراک گذاری

totalgifs.com moreheads gif gif 52.gif

 

سلام شاخه نباتم

خوبی همه امیده مامانوبابا؟

من فدات شم الهی که بعضی وقتا،مخصوصا زمانی نینی های مامانای دیگه رو میبینم ناجور دلم هوایی میشه که داشته باشمت،حتی به جایی میرسه که دلمو به دریا میزنم به بابایی میگم بیا دعوتش کنیم نینی مون بیاد پیشمون

ولی...

ولی عمیق که فکر میکنه میبینم نه هنوز وقت داریم ایشالله که خدا یاریمون میکنه

خب بگذریم قند عسل بگم واست از پارک گردی یهویی  92/5/21 که مامانو بابا یهو جو گیر شدن دیدن همه چی مهیاست واسه رمانتیک بازی مخصوصا عصرش یه بارون حسابی باریده بود و هوا کاملا عشقولی بود

سر کوچمون پارکه نشاط هستش نماز رفتیم مسجد بعداز مسجد من ناجور دلم هوس بلال کرد البته بگم این هوسیه که هیچ وقت تمومی ندارهاسمایلیـــ هایـــ سنجابـــ و فندقــــ  همش بلال میخوام .

به بابایی گفتم بریم پارک بلال بخوریم بابایی هم گفت منم بستنی میخوام

دوتایی قدم زنان رفتیم به سمت پارک تا چشم من به بلالی افتاد دیگه نفهمیدم چجوری مسیر رو طی کنم ازبس مامانیت شکمو تشریف داره...اسمایلیـــ هایـــ سنجابـــ و فندقــــ بلال سفارش دادیم .

نوبت به بستنی بابا که شد الهی من فدای باباجونیت بشم که خیلی مهربونه گفت بیا زنگ بزنیم به مامان و خاله الهه اینا هم بیان منم سریع اطاعت امر کردم وزنگیدم اسمایلیـــ هایـــ سنجابـــ و فندقــــ و بعد بابای دستو دل باز ومهربونت به عمو مهدی اینا هم زنگید اونا هم اومدن کلا منو بابایی علاقه ای به تنها بودن نداریم 

دلمون میخواد هرجا میریم خوشی همه باشن .باورت میشه عزیزکم ما ماه عسلمون هم با خاله الهه اینا ومامان جون رفتیم...

کلی خوش گذشت مامانم جات حسابی خالی بود وای محمدپارسا هرچی بزرگتر میشه داره عزیزتر میشه من فداش شم عشقه پارکه مامانش میگفت تو ماشین فقط داشت غرغر میکرد که خوابش میاد ولی هزار مااشالله بهش، اصلا بد اخلاق نیست  پارک که بودیم توی اوج خواب همش میخندیید، من به قربونش عزیزم...

نفسه من جات خالی  هرکی یه چیزی سفارش دادبابایی همه رو مهمون کرد دسته گلش درد نکنه smile

من آب هویج بستنی خوردم بابایی هم طالبی بستنی خیلی خوش گذشت عزیزکم

اینم یه چند تا عکس از فسقلی خانواده توی پارک...

 

 اینجا گل پسری باباباش رفته سر سره بازی...

 

 

الهی من قربونش برم اینجا میخواستم ازش عکس بگیرم ،من گوشی جلو صورتم بود فکر میکرد دارم باهاش دالی بازی میکنم هی خودشو کج میکرد تا منو ببینه...

 

 

قربون پسر خوش اخلاقمون برم من ،فدای اون خنده هات شم من

 

 

اینجا تنهایی سوار سرسره شده ، نشسته اون بالا...smile

 

 

 

اینجا هم همراه شوهره خاله الهه میخواد بره سوار تاب بشه  داره انتظار میکشه تا تاب خالی شه..

 

 

واینجا هم مرحله خوش مزه که فسقلی ما هنوز ممنونع میباشد واسه این نوع خوردنی ها که سهمش نی آب هویج من شد فداش شم چه قانع هستش...

 

 

خدایا خودت مراقب این گل پسری خانواده باش...

 

 

خدایا خیلی ازت ممنونم واسه همه چی...

خدایا شکرت...

12800000

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)