♥مبینا گلی♥ ♥مبینا گلی♥، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

ღ♥دخترک پاییزی من ،مبینا گلی♥ღ

یاد شما دردونه مامان91.12.25

سلام عشق مامان خوبی دردونه من؟ این چند  وقته بدجوری  دلم هواتوکرده آخه خاله الهه حامله است،منم خیلی دلم میخوادشمابیای پیشم وفقط قربون صدقه شما برم نی نی خوده خوده خودم ....فدات شم من الهی عمره مادر دلم میخواد مثل این نی نی شما بخوابی منوبابایی بشینیم فقط نگات کنیموقربونت بریم امروز ظهربامامان جونی ناهار رفتیم بیرون خاله الهه اینا نبودن جایی دعوت بودن ما سه تا تنهابودیم توپارکه یه عالمه نی نی بود که ماهم یادشما کردیم فدات شم من که وقتی شمابیای با بابایی میری سواره وسایل بازی میشی  و من همش ذوق میکنم  که( ماشاا... )چه پدروبچه باهم خوشن ....قربون جفتتون برم من تموم زندگیمین شماوبابایی   ...
9 مهر 1392

اسم شما جوجه کوچولوی من91.12.26

سلام فرشته مامان  خوبی عسلم؟ امروز میخوام از انتخاب اسم شما بگم که چه اسم هایی منوبابایی واست انتخاب کردیم؟؟ ازهمون اوایل   ازدواجمون   شما پیش ما حضور داشتی  اوایل اسم آقاپسری ما طاها بود ودختری جونمون آتنا بود  ولی اون هفته بود با بابایی رفته بودیم شام رستوران که اونجا بود اسم شما دختری من،یاپسری جون عوض شد. اسم شما نفسی من درحاله حاضر، دختری= مائده    و پسری= امیرمهیار   مامانی اسمتو دوست داری؟امیدوارم که دوست داشته باشی یجوری به دلم بنداز که چه اسمی دوست داری؟؟؟؟؟ >www.kalfaz.blogfa.com ...
9 مهر 1392

میای پیشمون؟91.12.24

سلام نفسه مامان خوبی عمرم؟ حتما خوبی مگه میشه فرشته کوچولوی من که الان پیشه خداست بدباشه؟الهی مامان قربونت بره نازنیم زودی از خدا بخواه که بیای پیشمون   میدونم خیلی زوده میدونم هنوز آمادگیشوندارم میدونم با درس خوندن نی نی داری سخته ولی من بدجوری نی نی دوست دارم تمام سختی هاشو به جون میخرم فدات شم من فقط تو زودی بیا ...
9 مهر 1392

خونه تکونی91.12.24

  سلام عشق مامان وای که چقدر دلم میخوادپیشم بودی الان این عکس وصف حاله مامانیته تو این روزا.امسال اولین خونه تکونی بود که مامانیت داشت آخه مامانی تیر91 اومده زیر یه سقف با بابایی،دیگه پیش مامان جونی نبودم مجبور بودم خودم تنهایی همه جا رو تمیزکنم البته باباییت که الهی من قربونش برم دردوبلاش توسرم خیلی کمکم داد اگه نبود که تنهایی من نمیتونستم هیشکاربکنم. دردونه مامان کی میای پیشم؟؟؟؟ خیلی دوست دارم بوووووووووووووووس     ...
9 مهر 1392

میترسم 91/12/23

سلام نی نی من خوبی مامان؟ چخبرا فدات شم؟ مامانیت امروز بدترین خبرزندگیشو شنید که مثل دیوونه ها شد... امروز رفتم دکتر آخه چند وقته ناجور دل درد میشه تازه قبلشم مریضیم عقب افتاد کلی خوشحال شدم گفتم تو داری میای پیشمون ،آخه تموم علائم بارداری رو داشتم خیلی ذوق زدم کلی رویاپردازی کردم ولی خیلی زودتر اونی که فکرشو میکردم مریض شدم وتموم رویاهام یه خیال باطل شد ولی مامان خودت بهتر از هرکسی میدونی که مامانو بابااصلا آمادگیشو ندارن که شما رو دعوت کنیم ولی هردوتامون بدجوری نفسمون واسه بچه درمیره مخصوصا وقتی به پسرعموت پارسا میرسیم؛میکشیم خودمون رو واسش.تازه مامانت خیلی ذوق داره آخه داره خاله میشه.خاله الهه الان هفته هفتم حاملگیشه. حالا بگم...
9 مهر 1392