عید غدیر...92.8.2
سلام عروسکِ من
عیدت مبارک قشنگم
امروز عیدِ غدیر هستش نفسم یه عید بزرگ برای تموم شیعیان روزی که پیامبر خدا ؛حضرت علی رو ولی خودشون معرفی کردن و گفتن:هر آنکس که من مولای او هستم، از این پس علی مولای اوست...
عید تموم دوستای نی نی وبلاگی هم مبارک باشه ایشالله...
خب نانازی مامان جونم واست بگه که دوسال پیش در چنین روزی مامانوبابات به هم محرم شدن و بینشون یه عقدِ موقت یه ساله خونده شد تا روزی که به عقد دائمشون برسن وبرن سر خونه زندگیشون....
هی یادش بخیر چقدر زود گذشت ؛چقدر شبِ پر استرسی بود واسه منو بابایی...
بابای زن عمو فاطمه که روحانی هستن صیغه محرمیت مارو خوندن.... دستشون درد نکنه.
تو پست قبلی که مال عید قربان بود یادم رفت بهت بگم که دوسال پیش شب عید قربان شبی بود که بابایی و خانوادشون واسه من نشون انگشتری اوردن ومن رسماً شدم نشون کرده باباعلی....
مثل چشم برهم زدنی همه چی زود میگذره...به قول بابایی که میگه زود نمیگذره ما آدما حافظه کوتاه مدتمون کمِ وهمه چی توش جا نمیشه واسه همین میگیم زود میگذره..(نظریه روانشناسی از بابا علی)
خب مامانم جونم واست بگه که من شنبه 27 مهر ماه رفتم آزمایش قبل بارداری دادم یه قدم رفتم جلو هشتم آبان نتیجه اش رو میدن تا نوبت بگیرم برم دکتر وقدم بعدی برداشته بشه که حالا حالاها توپ توی زمینِ من هستش....
ویه چیزِ دیگه ؛مامانی داره سعی خودش رو میکنه دانشگاه رو چهار ترمِ تموم کنه یعنی پایان نامه رو برداشتم واز این ترم به صورت غیر رسمی شروعش کردم تا ایشاالله اگه خدا یاریم کنه ترم دیگه تموم کنم ؛میدونم خیلی واسم سخت میشه ولی به عشق تو، به شوق اینکه با خیالِ راحت شمارو داشته باشم عروسک دوست داشتنی مامان تمامِ این سختی ها رو به جون میخرم...من فقط شمارو رو میخوام فرشته آسمونی من...
دعام کن کوچولو من که موفق شم ومشکلی واسم پیش نیاد وزودی پایان نامه رو تحویل بدم وراحت شم...
عشقِ مامان دعا کن که واسه اومدنت هم مشکلی نداشته باشم و شما بتونی زودی بیای توی دلِ مامان جا خوش کنی
خیلی دوست دارم نی نی نداشته من.....
پنجشنبه92/8/2