دلم تنگه...92.613
سلام به فسقلی خودم
این روزا مامانیت یه جوری شده
اصلا دل ودماغ هیچی ندارم
یه جوری شدم
اصلا دلم نمیخواد خونه بمونم تا بابایی از سر کار میاد خونه استراحتی کرده نکرده مامان شروع میکنه به غر زدن که بریم بیرون من دلم گرفته
هیچ اتفاقی نیوفتاده هیچی نشده ها ،ولی نمیدونم این حس وحال از کجا اومده؟؟؟؟
بنده خدا بابایی اصلا هیچی بهم نمیگه همه کاری میکنه تا من از این حال بیام بیرون یکیش مثل امروز اصلا نخوابیده بود از خستگی نمیتونست رو پا وایسه ولی منو برده بیرون جات خالی بلال واسم خرید کلی سربه سرم گذاشت ولی تا دوباره اسم برگشتن به خونه میشه حاله مامان گرفته میشه تا حدی که بغض گلومومیگیره واشک توچشام جمع میشه
نمیدونم چرا اینجوری شدم؟بدجوری افتادم تو فاز بهونه گیری....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی