ناز کردن مامانو باباواسه دعوت نی نی...92.1.29
لام فندوق مامان
خوبی عشقم؟
چخبرا؟
دیشب ما و عمو مهدی اینا خونه مادرجون بودیم
رفتیم پیششون واسه خدافظی آخه یه سه ماهی دارن میرن مشهد بخاطر کار باباجون ما میمونیم بادلتنگیشون
محمدپارسا پسرعموت اینقد شیطون شده که نگوتازه رفته توچهارماهگی همش کارش گریه اس اصلا اروم نمیگیره
اززمانی به دنیا اومد وچندوقت بعدش با شنیدن خبر بارداری خاله الهه
مامانیت خیلی ناجور هوایی شد واسه داشتن شما
وکلی بابایی رو اذیت میکردم که نینی میخوام شکرخدا بابایی اصلا تسلیم من نشد وگوش به حرف من نکرد.وای که اگه تسلیم میشد الان چه اوضاعی بود....
هرچی محمد پارسابزرگترمیشه مامانیت از اوردن نینی بیشتر میترسه وبه همه گفته که فعلا نینی نمیخواد
اخه مامانم ،خیلی سختی داره بچه داری
مامانوبابات دوتاییشون دانشجوهستن وبادرس خوندن
به هیچ عنوان نمیشه بچه داری کرد.
هردوتامون دانشجو معماری.بابایی ترم اول ارشدومامانی ترم ششم کارشناسی.
ایشالله هرموقع امادگیشوپیداکردیم شمارو دعوت میکنیم که بیای شما هم قول بده مثل ما که الان ناز میکنیم واسه دعوت کردنت
شما ناز نکنی وخیلی چشم انتظارمون نذاری خب مامانم؟؟؟؟
نیومده خیلی دوست داریم بوووووووووووووووس