ادامه خرید واسه عشق ما...92.1.28
سلام قند عسلم خوبی عشقم؟
بازم مامان اومد تا بگه ازخرید کردن واسه شما
عصر 1392.1.28 بعد از رفتن بابایی ازاونجایی که مامانیت دیگه داغونه وحالوحوصله درستو حسابی نداره فقط بغض توگلوشه منتظره یه اشاره است تا اشکاش جاری شه خاله الهه که3 ماه حامله است تصمیم میگیره بره خرید واسه نی نیش و پیله مامانیت میشه که توهم باید بیای همرامون...
خب عازم بازارها میشیم واسه گشتوگذار وخرید...
که تو هر مغازه میریم یه تیکه خرید میکنیم
ازاونجایی که سیسمونی گردن مادر زن بنده خداست مامان جونیت داره جیبشوخالی میکنه
منم که همراشون بودم واسه شماهم خرید میکنم
حالا بگم ازخریدا...
اول واست یه پنج تیکه صورتی خریدم
که وقتی به بابایی گفتم ،گفت همش صورتی
درضمن بگم آمار ثانیه به ثانیه به باباییت میدادم
ا
بعدش واست یه نوزده تیکه آبی
بعدش رختخواب که باحالیش به اینه سره خرسرو فشاربدیم آهنگ میزنه
پتو خوشچل واست خریدیم
ودر آخر هم گهواره اونم از نوع صورتی بزن به افتخارش
مبارکت باشه عشقه مامان