♥مبینا گلی♥ ♥مبینا گلی♥، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

ღ♥دخترک پاییزی من ،مبینا گلی♥ღ

خاطره زایمان93.11.13

قشنگ ترین خاطره زندگیم سلام عزیز مامان بالاخره تونستم بیام واست خاطره اومدنت رو بنویسم... روز یکشنبه 23 آذر بود که صبح موقع نماز صبح با درد های موقع پری از خواب پریدم پا شدم نماز خوندم بعدش خوابیدم کمردرد ناجوری گرفته بودم هرکار کردم خوابم نبرد پاشدم رفتم دستشویی دیدم بله یه خبرایی داره میشه  لکه دیدم...یه ذوقی کردم که نگو که بالاخره فرشته کوچولوم داره میاد بقلم .بابایی رو بیدارکردم گفتم پاشو وقتشه انتظار داره به پایان میرسه انگار به بابایی برق سه فاز وصل کردن چشاش باز شدن گفت جدی میگی؟یه برق باحالی توی چشماش دیدم که کلی حال کردم. پاشدیم به تمیز کاری خونه انجام کارهای نکرده دردهای منم میرفت میومدم بیشتر روی کمرم بود که ک...
13 بهمن 1393

اومدی بقلم نفسم....93.9.25

وای باورم نمیشه بالاخره فرشته کوچولو ما اومد بقلمون.... سلام فرشته من الهی مامان فدات  شه خوشچلم که الان جفتمون بیمارستانیم و تو توی بقلم خیلی ناز خوابیدی... عشقم تو الان سه ساعت سن داری. تاریخ 24 به صورت طبیعی ساعت 23.45 دقیقه به دنیا اومدی. بعدا میام مفصل همه چی رو میگم . 
25 آذر 1393

تک رقمی شدن روزای انتظار93.9.17

سلام آلوچه باغ بهشتم... خوبی نی نی قشنگه? خوشی? عروسک کوچولو قصد نداری بیای نه? دیشب یه نشونه هایی از اومدنت بودکه من کلی ذوق کردم با اینکه درد داشتم و یه چیزتوی دلم میگفت امشب میای دیگه ولی خبری نشد که نشد.... فسقلی من فردا نه ماهت هم کامل میشه بیا و دل بکن از اوندنیای تاریک و کوچیکت نانازی من... نفسم من دیگه بی طاقت شدم بلیط اومدن بگیر از خدا جون وبیا بقلم... بدجور چشم انتظارتم ثمره زندگیم بیااااااااااااااااااااا... هفته39
17 آذر 1393

پس کی میای?93.9.16

سلام عشق مامان  خوبی همه نفسم? جات خوبه? حتما خوبه که دل نمیکنی از شیکم مامان ونمیای بیرون... نفسم بسه دیگه مامانم بیا و اون رخ زیباتونشونمون بده مامان طاقتش تموم شده دیگه  پس کی میخوای بیای عروسکم? قبل تاریخ25بیا عمرم نزار از تاریخمون بگذره... عروسک من همه چی دیگه اماده ی اماده ست واسه اومدنت،همه چی جوره و نیومدن تو ناجوره... جان مامان بیا دیگه بزار امشب که میخوابم با دردای زایمان ازخواب بپرم.... مامان تو نمیخوای مامانوبابات رو ببینی? نمیخوای به انتظار این همه ادم که هی ازم میپرسن پس کی میادخاتمه بدی? بیااااااااااااااا توروخدا بیا..... عاشقتم وروجک دوست داشتنی من..... هفته39 ...
16 آذر 1393

لحظه های انتظار93.9.12

سلام وروجک من خوبی خوشچلم؟ الهی مامان به قربونت که داریم میرسیم به لحظه های آخر یکی بودنه من وشما عشقم.... وای دل توی دلم نیست نفسم واسه در آغوش گرفتنت اگه خدا بخواد کمتراز 13 روز دیگه اومدی به به این دنیا... خداروشکر هیچ مشکلی نداریم نه من ونه شماعزیز دردونه...الحمدلله میتونم طبیعی زایمان کنم وحشتناک ترین درد ؛درد زایمانه ولی من دارم انتظار میکشم هرچه زودتر دردام شروع شن؛میگن دردا معمولا شبا شروع میشن هرشب که میرسه از خدا میخوام که امشب دیگه دردا بیان سراغم و فرداش عشقم بیاد بقلم ولی خبری نیست که نیست.... مامانم اونجا جات خوبه که نمیخوای بیای ؟میدونم هنوز وقت داری تا توی دل من جاخوش کنی ولی طاقت من تموم شده و دلم میخواد هرچه...
12 آذر 1393

روزهای پایانی انتظار93.9.3

سلام عسل مامان خوبی? جات راحته عشقم? الهی مامان به فدات که دیگه داره به دیدنت نزدیک میشم...وای باورم نمیشه فقط 22روز دیگه مونده ان شاالله عروسکم... یعنی قراره بپری بقلم خوشچلم... الهی دورت بگردم من همه ی زندگی من،مامانم سالم و صحیح بدون هیچ مشکلی بیا به این دنیا که خیلی ها چشم انتظار اومدنت هستن.... وای باورم نمیشه عشقم اگه بدونی بابایی چه بی طاقت شده واسه اومدنت،بدتراز من شده... خداروشکر همه چی خوبه و هیچ مشکلی ندارم... اگه خدا بخواد دیگه اتاقت هم داره کامل میشه،ولی حیف که نت ندارم واست عکساشو بزارم به یادگاری.... عشق مامان خیلی مراقب خودت باش و چشم انتظارمون نزار نفس دوست داشتنی من.... هفته 37 ...
3 آذر 1393

شمارش معکوس93.8.18

سلام عروسک من خوبی قربونت برم من؟ ان شاالله که خوبی وجات راحته عزیزدردونه من.... وای مامانم چیزی به اومدنت نمونده عشقم وای بی تاب لحظه بقل گرفتنت هستم عمرم... جونم واست بگه که کماکان خونه اینترنت ندارم وهرچی هم بتونم بیام وبت از شرکت بابایی هستش... عشقم زوده زود بیا بقلم که جونم واست در میره نفسم.... تاریخ اومدنت که دکتر بهم داده 25آذر هستش قبل این تاریخ بیا مامانم نزار از تاریخ بگذره که انتظار سخته فدات شم.... خیلی دوست دارم عشق من.... هفته35
18 آبان 1393

انتهای هفت ماهگی93.7.14

سلام عشق بی انتهای مامان وای فرشته کوچولو من داریم به پایان هفت ماهگی میرسیم و فقط دوماه میمونه تا لحظه دیدار ان شاالله... بگم واست از این روزا....که خونه جدیدمون خیلی خوبه ولی تنها بدیش اینه که هنوز نتونستیم اینترنت بگیریم خط تلفنمون مشکل داره... خیلی حیف شد توی دورانی که نی نی وبلاگ رو مخصوص منو شما بود نتونستم بیام از خاطراتت بنویسم.... جونم واست بگه که سیسمونیت هم کامل شد تخت و کمدت هم اومد واتاقت کامل شد فقظ حضور خودت رو کم داره که ان شاالله صحیح و سالم سرموقع بیای... وای مامان فدات شه کلی حرف دارم واست ولی وقت نی اخه الان اومدم شرکت بابایی و از نت اونجا دارم استفاده میکنم دیگه کم کم بایدد بریم خونه.... نفسم مراقب خودت...
14 مهر 1393

روز دختر93.6.6

  دختر نفس  ِ  باباشه....     دخترکه باشی...میدونی اولین عشق زندگیت پدرته   دخترکه باشی...میدونی محکمترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته   دخترکه باشی... میدونی مردانه ترین دستی که میتونی محکم تو دستت بگیری و دیگه از هیچی نترسی دستای گرم ومهربون پدرته   دخترکه باشی... میدونی همه ی دنیا پدرته   دخترکه باشی... میدونی هرکجای دنیا هم که باشی چه باشه چه نباشه قویترین فرشته ی نگهبان پدرته       دختر که باشی نفس بابایی لوس ِ بابایی عزیز دردونه بابایی حتی اگر بهت نگه . دستت رو میذاره روی چشماشو میگه : این تویی که به چشمای من سوی دیدن...
6 شهريور 1393